غزل
پنجشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۳۲ ق.ظ
عشق بعد از تو به پای هرزه گی ها مانده است
یوسفی در بند احساس زلیخا مانده است
شاه بیت این غزل جایی ست که مجنون تو
آبروی کاسه اش در دست لیلا مانده است
خواستم یک عمر پای تو فداکاری کنم
ریز علی با کوه غمهای تو تنها مانده است
حبه قند بوسه هایم در دهانت حل نشد
ذهن لال من در این حل ل معما مانده است
پا نمی دادی و از این پا و آن پا کردنت
باورم شد قلب من زیر قدمها مانده است
ها کشیدم روی ذهن پنجره اما هنوز
نام تو درباورانگشت من جا مانده است
" تهمتن غلامی "
۹۷/۰۷/۲۶