غزل
پنجشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۳۷ ب.ظ
♡تقدیم به همسرم ♡
و از کیفم مداد رنگی و دفتر در آوردم
تو را در دفتر نقاشی ام محشر در آوردم
مداد قهوه ای موی تو را بر شانه ها آویخت
و موهای تو را از قهوه ای بهتر در آوردم
مداد آبی ام ، از بس که با احساس لمس ات کرد
به چشمت تا رسیدم چشمهایی تر در آوردم
نمی ارزد به انگشت تو و آن نازکی ها هیچ
من از رنگ طلایی هر چه انگشتر در آوردم
دل هر کاغذی می لرزد از تصویر زیبایت
تو را از هر چه زیبایی ست ، زیباتر درآوردم
کمی ، از صورتی بر صورتت پاشیدم و آنگاه
به سمت صورتی هایت دوباره پر در آوردم
کلاس اولم بود و ··· مداد قرمزم دل بود
"کشیدم" دست و از آغوشهایت سر در آوردم
معلم آمد و ··· ترسیدم از دزدیدن ات ··· ای وای
سریع از دفترم نقاشی دیگر در آوردم
(تهمتن غلامی)
۹۷/۰۷/۲۶